
اندوه جدایی و فراغت نصیب من / آسایش و لبخند فراقت نصیب تو !
هم وصل محال است و هم از یاد بردنت / ای "آشناترینِ غریب" و غریبه تو
لب های سرخ تو که بوی سیب می دهند / آخر مرا ز باغ بهشتم برون کند
بگذار تماشای گیسوانت ای "نسیم" / بار گناه من شرر شرر فزون کند
به زیر سایه ات پیرم کن ای دوست / از آن شهد لبت سیرم کن ای دوست
برای من دگر پرواز کافی است / در آغوشت زمین گیرم کن ای دوست
بیچاره دلم مدام مدهوش تو بود / دیوانه ی ظاهر سیه پوش تو بود
مأوای منِ عاشقِ تنها و غریب / آغوش تو، آغوش تو، آغوش تو بود
حسین سلیمی

نظرات شما عزیزان:
:: موضوعات مرتبط: اشعار شاعران و ترانه سرایان تصاویر
:: برچسبها: رباعی رباعیات حسین سلیمی شعر شاعر اشعار شاعری شعرانه شاعرانه موسیقی ترانه شعر نو شعر معاصر شاعر معاصر اشعار نو شعر کهن song writer songwriter عکس تصویر تصاویر
