
من ریزه کاری های بارانم
در سرنوشتی خیس می مانم
دیگر درونم یخ نمی بندی
بهمن ترین ماه زمستانم!
رفتی که من یخچال قطبی را
در آتش دوزخ برقصانم
رفتی که جای شال در سرما
چشم از گناهانت بپوشانم
ای چشمهای قهوه قاجاری!
بیرون بزن از قعر فنجانم
بقیه در ادامه مطلب... + دانلود
:: موضوعات مرتبط: اشعار شاعران و ترانه سرایان دکلمه خوانی تصاویر
:: برچسبها: علیرضا آذر احسان افشاری شعر اشعار دکلمه شاعر معاصر شاعر شعرانه شاعری شعر نو شعر سپید اشعار نو اشعار سپید شعر معاصر ترانه ترانه سرا تصویر تصاویر عکس قهوه coffee songwriter writer دکلمه خوانی دکلمه گویی دکلمه
