بگذار که بر شاخه این صبح دلاویز
بنشینم و از عشق سرودی بسرایم
آنگاه به صد شوق چو مرغان سبکبال
پر گیرم ازین بام و به سوی تو بیایم
خورشید
از آن دور از آن قله پر برف
آغوش کند باز همه مهر همه ناز
سیمرغ طلایی پر و بالی است که چون من
از لانه برون آمده دارد سر پرواز
پرواز به آنجا که نشاط است و امیدست
پرواز به آنجا که سرود است و سرور است
آنجا که سراپای تو در روشنی صبح
رویای شرابی است که در جام بلور
است
ادامه شعر در ادامه مطلب...
:: موضوعات مرتبط: اشعار شاعران و ترانه سرایان
:: برچسبها: فریدون مشیری فریدون مشیری پرواز پرواز با خورشید خورشید شعر شاعر اشعار شعرانه شاعرانه ترانه ترانه سرا شعر نو شعر سپید صبح بخیر